مایامایا، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 26 روز سن داره

مایا،عسل ما

یلدای زیبا کنار مایا

سی ام آذر امسال،اولین یلدا رو تجربه کردی و هندونه شیرین و خوردنی خونه مامان جون شدی از دیدن خوراکی ها هیجان زده شدی و ..... ماشاا... از خوردن هیچکدوم دریغ نکردی در نهایت چنان ژست خانمانه گرفتی که انگار نه انگار همون شکمویی الهی مامان فدات بشه! با اون گل سر هندونه ایت   و اینم عکس اختتامیه با امیرحسین (داداشی جونت) مرسی که وقت گذاشتید.   ...
5 دی 1391

مامان داره چی می بینه؟! مایا دیگه می شینه ;-)

سلام جوجوی نازم. چند وقته دیر به دیر مینویسم ببخشید اما میخوام از همه کارای قشنگت بنویسم. جدیدترینش اینکه نشستن یاد گرفتی.از دو هفته قبل با بالش و تکیه گاه و حالا تقریباً مستقل.... هوراااااااااااا اما از قبل ترش بگم که غلت میزدی و سرت و بالا میگرفتی   از شروع پنج ماهگی غذا میخوری چون خیلی شکمو بودی و هروقت کم بیاری دستاتم میخوری   دیگه اینکه عااااااشق حمام هستی و البته اجتماعی هم هستی و فرصت کنی دیدن دوستاتم میری که این عکست با آریانا رو تونستم برات بذارم اما با آوا و آریا (دوقلوهای ناز خاله سعیده)عکسش آپلود نشد این بود بعضی اتفاقای سه تا چهار و نیم ماهگی. بووووووو...
27 تير 1391

روز پدر

امسال بابا امیر و بابایی جون اولین روز پدر بعد از بدنیا اومدنت و تجربه کردن. از جانب مایا جونی میگم: روز قشنگتون مبارکککککککککککک     اینم عکسای اولین نوروز باهاشون:     امیدوارم همیشه دست مهربون بابا توی دستت باشه گلم! ...
15 خرداد 1391

چه روزای قشنگی!

چه روزای قشنگی هستن این روزا که توی روزگار عاشقانه من و امیر حضور داری عزیز قلبممممممم کاش وقتی بزرگ شدی یادت می اومد که بابا و مامان چه اشتیاقی دارن برای لحظه لحظه های این روزا. برای لبخند زدنات، برای خوابیدنت که شبیه فرشته هایی، برای همه دلبریات..................... فدات بشیم ما و امروز هفتاد روز شد. اینم بعضی از عکسای این مدت       وای خدا جوووووووووون! روزی صد هزار شکر برای این دختر عسل که حالا دو ماهه شده   ...
12 ارديبهشت 1391

عکسای روز اول،هفتم و 15م

امروز 17 روز از اومدنت میگذره. شرمنده مامانی،حالم خوش نبود برات بنویسم. عشق من! تو روز دوم اسفند،بخاطر وضعیت اورژانسی که واسه مامان پیش اومد،به روش سزارین توسط آقای دکتر خطیبی توی بیمارستان کسرای کرج به دنیا اومدی. (قرار بود بیمارستان صارم تهران و طبیعی بیای بدنیا که نشد عسلممممممممممممممم!) وزنت 3070 گرم و قدت 52 سانتی متر بود.دور سرت 35 سانتی متر   روز اول این شکلی بودی:     روز هفتم این مدلی:   و روز 15م که واسه خودت دیگه خانومی شدی ماشا ا... : فدات بشیم ماااااااااااا، مامان و بابا ...
18 اسفند 1390

هفته سی و هفت

آخ جووووووووووووون! دخترمون حسابی آماده شده بیاد تو بغلمون. دیروز رفتم خانم دکتر وضعیتتو چک کرد و گفت همه چی عاااااااالیه و شما هروقت خواستی میتونی بیای گلم. فقط نمیدونم هفته قبل چی شده بود میخواستی ما رو غافلگیر کنی! شاید خواستی سرک بکشی ببینی بیرون چه خبره یا فقط میخواستی جیش کنی به امتحانای مامان الهی فدات بشم من همه این روزا خواب میبینن اومدی.زودتر بیا جوجوی نازم! ...
19 بهمن 1390