باغ گلها
سلام عشق قشنگ شیرین زبونم.
کم کم داری 19 ماهه میشی به همین زودیا!
چند روز پیش همراه مامان جون زهره و المیرا جون و امیرحسین بردیمت باغ گلها. و خیلی خوش گذشت.
البته تا رفتیم غروب بود،چون از صبح که بیدار شدی گفتی "ددر دودور بریم" اما وقت رفتن میگفتی نه، نریم.
و خیلی وقت گذاشتم تا راضی به رفتن شدی
اونجا بعضیا خواهش کردن ازت عکس بندازن (از بس قرتی شده بودی) و ما هم با کمال میل گفتیم خواهش میکنیم،مایا جون متعلق به همه ست!
خودمم که کلی عکس گرفتم از دختر عسسسسسلم
و من مداااااااااام خواهش میکردم:
می شه لطفا دست به گلها نزنی؟ مایا جوووووووون!
و عشششششق آب بازی، حتی اونحا
و عکس با مامان جون و امیرحسین عزیزم:
و دختر گلم که همه جا دوست پیدا می کنه
الهی خدا حفظت کنه برای ما.
مامان و بابا
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی